barani
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید




نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:






Alternative content


نويسندگان
baran irani

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
جمعه 20 شهريور 1394برچسب:, :: 21:0 :: نويسنده : baran irani

گاهی وقتها برای داشتن آرامش باید تاوان داد 

.

.

.

تاوانی به اندازه زندگی ...

 
پنج شنبه 15 مرداد 1394برچسب:, :: 19:37 :: نويسنده : baran irani

تنها دلخوشیم این بود که گاهی از دور می دیدمت 

 

الان تنها دلخوشیم این است که جایی در نزدیکی من نفس می کشی 

.

.

.

همین کافیه 

 
سه شنبه 23 تير 1394برچسب:, :: 1:59 :: نويسنده : baran irani

خیال انگیز چون پائیز

برگ های حسّ مرا رنگ می زنی

مثل واژه ها که شعر می سازند

مثل نت ها که موسیقی را

مدام را به عطر تو می آویزم

و میان تو

شاعری می شوم

که کارش عکّاسی ست

 
جمعه 29 خرداد 1394برچسب:, :: 22:40 :: نويسنده : baran irani

 
شنبه 16 خرداد 1394برچسب:, :: 15:14 :: نويسنده : baran irani

 
شنبه 16 خرداد 1394برچسب:, :: 15:5 :: نويسنده : baran irani

 
چهار شنبه 13 خرداد 1394برچسب:, :: 10:33 :: نويسنده : baran irani

 
شنبه 9 خرداد 1394برچسب:, :: 12:4 :: نويسنده : baran irani

 
سه شنبه 5 خرداد 1394برچسب:, :: 22:53 :: نويسنده : baran irani

مردم اینجا چقدر مهربانند 

دیدند کفش به پا ندارم برایم پاپوش دوختند 

دیدند سرما می خورم سرم کلاه گذاشتند و چون برایم تنگ بود کلاه گشادتری 

و دیدند هوا گرم شد پس کلاهم را بر داشتند

چون دیدند لباسم کهنه و پاره است به من وصله چسباندند 

چون دیدند سواد ندارم محبت کردند و به حسابم رسیدند

خواستم در این مهربان کده خانه بسازم نانم را آجر کردند 

گفتند کلبه بسازم ... روزگار جالبی است 

مرغمان تخم نمی گذارد ولی گاومان هر روز می زاید 

 
سه شنبه 5 خرداد 1394برچسب:, :: 19:56 :: نويسنده : baran irani

هرگز این قصه ندانست کسی 

آن شب آمد به سراغ من و خاموش نشست 

سر فرو داشت نمی گفت سخن 

نگهش از نگهم داشت گریز 

مدتی بود که دیگر با من بر سر مهر نبود 

آه این درد مرا می فرسود 

او به دل عشق دگر می ورزید 

گریه سر دادم در دامن او 

های هایی که هنوز تنم از خاطره اش می لرزد 

برسرم دست کشید 

بر کنارم بنشست 

بوسه بخشید به من 

لیک می دانستم که دلش با من نیست 

 

 

 

صفحه قبل 1 صفحه بعد